تئوری موسیقی: سوالات متداول
تئوری موسیقی شامل کلیه اطلاعات مربوط به نتخوانی، سلفژ، نحوه اجرای موسیقی و به طور کلی علم موسیقی است. بخشی از تعاریف و اصطلاحات در مورد انواع موسیقی صدق میکند. از جمله تعریف گام، کسر میزان، خط حامل، علامتهای هر نت و … . برخی از اصطلاحات و تعاریف نیز ویژه موسیقی ایرانی است. مانند تعریف ربع پرده، کُرُن، تصنیف، پیشدرآمد و … . در اینجا به برخی سوالات متداول هنرجویان به ویژه هنرجویانی که قصد آغاز یادگیری موسیقی دارند پاسخ داده میشود.
اگر از نقطه الف روی یک وتر (سیم) یک ساز به سمت بم یا زیر حرکت کنیم، بعد از مدتی به همان صوت، اما یک اکتاو بالاتر یا پایینتر میرسیم. در میان این دو نت همنام، اما با فرکانس مضربی از 2، تعدادی صوت موسیقی وجود دارد.
اگر این صداها را روی دایرهای نشان دهیم، دایره را میتوان به دوازده قسمت مساوی تقسیم کرد. هر قسمت نیم پرده، هر دو قسمت یک پرده و مجموع سه قسمت را یک پردهی افزوده مینامیم. در قطعات موسیقی همیشه از هفت صدا از این دوازده صدا استفاده میکنیم و بقیه صدای فرعی هستند. نتهای هفتگانه اصلی و نتهای پنجگانه فرعی محسوب میشوند. این هفت صدا را روی هم یک گام دیاتونیک (diatonique) مینامند. هیچوقت صداهای اصلی و فرعی توامان در یک گام موجود نیست مگر در گام کروماتیک (chromatique) که در آن همه 12 نت اصلی و فرعی به صورت توامان و به توالی در آن استفاده میشود. (از کتاب تئوری موسیقی فرامرز پایور)
این دوازده پرده در مجموع 1200 سِنت (cent) موسیقی هستند. فاصله بین هر دو نت از نتهای هفتگانه اصلی 200 سنت است مگر فاصله نت می تا فا و فاصله نت سی تا دو که 100 سنت است. هر 100 سنت نیم پرده است. بنابراین در این دو فاصله نیم پرده قرار ندارد.
پنج خط افقی روی هم را پنج خط حامل یا خطوط حامل میگویند که از پایین به بالا شمرده میشوند. نتها روی آنها یا بین آنها نوشته میشود. نتهای روی خطوط از پایین به بالا شامل نت می، سل، سی، ر، فا است. نتهای بین خطوط از پایین به بالا شامل نت فا، لا، دو، می است.
دو عدد که به صورت کسر در ابتدای نت هر قطعه نوشته میشود را میزاننما یا کسر میزان گویند. این رقم گنجایش هر میزان را مشخص میکند. عدد بالای کسر تعداد ضرب در هر میزان و عدد پایین نوع ضرب (برای مثال سیاه، سفید یا چنگ) را تعیین میکند. اگر عدد پایین 4 باشد به معنای نت سیاه است و اگر عدد بالا 4 باشد به معنای 4 نت سیاه در یک میزان است.
کسر میزان: هر واحد ضربی موجود در هر میزان باید نسبت به کشش گِرد سنجیده شود. در میزانهای دوضربی واحد کشش یک سیاه است (هر سیاه یک ضرب محسوب میشود) و در هر گرد چهار سیاه موجود است. بنابراین مبنا در مخرج کسر میزان عدد 4 قرار میدهند. هر تعداد از این نوع کشش (در اینجا سیاه یا معادل آن) در هر میزان باشد را در صورت میگذارند. پس مخرج کسر مساوی است با تقسیمات گرد، و صورت مساوی با مقدار برداشت از این تقسیمات. (از کتاب تئوری موسیقی فرامرز پایور)
انواع میزانها: میزان ساده، ترکیبی، لنگ یا مختلط.
میزانهای ساده: در میزانهای دوضربی، سه ضربی و چهارضربی مبنای سنجش کشش یک سیاه است. بنابراین مخرج کسر عدد 4 قرار میگیرد. این میزانها را میزانهای ساده گویند. هر ضرب این میزانها به 2، 4، 8 و … قابل تقسیم است و دارای تقسیمات دوتایی است.
میزانهای ترکیبی: هر ضرب این میزانها به 3، 6، 12 و … قابل تقسیم است و دارای تقسیمات سهتایی است. مخرج کسر عدد 8 قرار میگیرد چون مبنای سنجش کشش در اینجا یک و نیم سیاه یا سه چنگ است. برای تبدیل میزان ساده به ترکیبی، صورت و مخرج را در 3/2 ضرب میکنیم.
میزانهای لنگ یا مختلط: از مجموع 2 یا چند میزان نامساوی تشکیل میشوند و خط میزان معمولا با نقطهچین نشان داده میشود. مثلا میزان 7/8 از ترکیب 3/8 و 4/8 تشکیل شده است. (از دو کتاب تئوری موسیقی فرامرز پایور و کتاب شیوه سنتورنوازی)
فضای بین دو خط عمودی که روی خطوط حامل قرار میگیرد میزان نامیده میشود. گنجایش تعداد و نوع ضربهایی که در یک میزان جا میگیرد توسط میزاننما یا کسر میزان مشخص میشود. منظور از گنجایش این است که چه مقدار نت و با چه ارزش زمانی در هر میزان جای میگیرد.
عددی که در بالای و ابتدای نت هر قطعه نوشته میشود سرعتنما گفته میشود. این رقم معمولا نشان دهنده مبنای ضرب نت سیاه است. به طور مثال اگر هر سیاه برابر با 60 باشد به این معنی است که هر ضربه برابر با یک ثانیه باید اجرا شود.
نت سیاه یک ضرب حساب میشود و معادل یک ضربه مترونم است. ضربههای مساوی مترونم هر کدام یک ضرب محسوب میشوند.
علامتی که در ابتدای هر سطر از نت قطعه قرار دارد کلید یا مبنای اجرای قطعه است. کلید سل که از تغییر شکل G درست شده روی خط حامل شماره 2 تمام میشود که همان نت سُل است. این علامت به صورت قراردادی مشخص میکند که اگر علامت نت روی خط دوم حامل قرار گیرد نت سل است. بقیه نتها نسبت به آن سنجیده میشوند. در پیانو این کلید عموما برای نتهای وسط تا انتهای سمت راست پیانو استفاده میشود. در موسیقی ایرانی نیز این کلید کاربرد بیشتری دارد.
کلید دیگر، کلید فا است که روی خط حامل چهارم قرار میگیرد و بقیه نتهای نسبت به آن سنجیده میشوند. این کلید عموما برای نتهای وسط تا انتهای سمت چپ پیانو استفاده میشود. در این حالت نام نتی که روی حامل دوم قرار میگیرد سی است. علاوه بر کلید سُل و فا، کلید دو هم در موسیقی استفاده میشود.
گام توالی هشت نت موسیقی است که دنبال هم واقع شود و از صدایی که شروع میشود در مرتبه زیرتر به همان نت ختم گردد (از کتاب سرگذشت موسیقی ایران). نتِ هشتم، نت “اکتاو” یا “هنگام” نسبت به نت اول گفته میشود. نت اول هر گام را تُنیک میگویند.
توالی هفت صدای اصلی موسیقی را گام مینامند. هیچگاه صدای اصلی و فرعی (پنجگانه) در یک گام موجود نیست مگر در گام کروماتیک. هفت صدای اصلی عبارتند از: دو، ر، می، فا، سل، لا، سی. گامها دو قسمت هستند: گام بزرگ و گام کوچک.
گام بزرگ: گامی است که فاصله همه نتهای آن یک پرده باشد، مگر فاصله سوم تا چهارم و فاصله هفتم تا هشتم که نیم پرده است.
گام کوچک: گامی است که فواصل نتهای آن به ترتیب: فاصله نت دوم تا سوم نیم پرده، فاصله پنجم تا ششم نیم پرده، فاصله نت ششم تا هفتم یک پرده افزوده، فاصله نت هفتم تا هشتم نیم پرده و بقیه فواصل یک پرده است.
به این ترتیب روی دایره نتهای دوازدهگانه، از هر نتی میتوان یک گام ساخت. هر هفت نت از هر گام، خواه بزرگ و خواه کوچک، اسامی مختلفی دارند (از کتاب تئوری موسیقی فرامرز پایور، ص 16):
نت اول: درجه اول، پرده، تونیک (tonique)
نت دوم: درجه دوم، رو پرده، روتونیک (supertonic)
نت سوم: درجه سوم، میانه (mediante)
نت چهارم: درجه چهارم، زیرنمایان (subdominante)
نت پنجم: درجه پنجم، نمایان (dominante)
نت ششم: درجه ششم، رونمایان (rudominante)
نت هفتم: درجه هفتم، محسوس، سانسیبل (sensible)
نت هشتم: درجه هشتم، هنگام، اُکتاو (octave)
گام ترتیب منظم نتهاست اما مایه یا تنالیته ترتیب منظم یا نامنظم اما منطبق بر همان گام است. بنابراین وقتی در یک مایه یا تنالیته حرکت میکنیم در واقع در چارچوب یک گام مشخص حرکت میکنیم. وقتی حرکت در گام حول یک صدای مرکزی انجام میشود، مایه یا تنالیته گویند. این صدای مرکزی همان تونیک یا نت اول گام است. در موسیقی ایرانی این نت را شاهد گویند. هرمز فرهت معتقد است که اصطلاح نمایان (درجه پنجم گام) نباید معادل شاهد در موسیقی ایرانی بکار رود، زیرا شاهد ضرورتا درجه پنجم نیست، حال آنکه نمایان همیشه درجه پنجم گام در هارمونی غربی است. (دستگاه در موسیقی ایرانی، فرهت، ص 49)
هرگاه یک نت در گام بر نتهای دیگر برتری یابد به آن نوع موسیقی تونال میگویند. موسیقی ایرانی به واسطه وجود نت شاهد تونال محسوب میشود. به الگوی فاصله بین نتها در یک گام مودالیتی گویند.
به سرعت اجرای یک قطعه موسیقی تُندا گفته میشود و با مترونوم سنجیده میشود. انواع تندا عبارت است از: بسیار کند (40)، سنگین و کشیده (40-60)، سنگین (60-66)، آرام و بدون شتاب (66-76)، آرام و روان (76-100)، کمی تندتر از آرام (100-108)، سرعت میانه (108-120)، تند (120-168)، خیلی تند و شتابان (168-200). در ابتدای صفحه نت هر قطعه موسیقی تندا یا سرعت اجرای آن نوشته میشود که همان عدد بر روی مترونوم قابل تنظیم است. در قطعات آموزشی مقدماتی معمولا هر سیاه برابر با 60 نوشته میشود که تقریبا به معنای هر ضربه (هر مضراب روی ساز) به اندازه یک ثانیه در نظر گرفته میشود.
سَنکُپ (syncope) به حالتی گفته میشود که در آن ضرب ضعیف روی ضرب قوی ادامه مییابد. ادامه قسمت ضعیفِ ضرب به ضربِ بعد نیز ایجاد سنکپ میکند. به زبان سادهتر سنکپ عبارت است از اختلال، آشفتگی یا انقطاع در جریان معمول ریتم (وزن) است.
در موسیقی به صورت قراردادی ضربهای هر میزان با تأکید یکسان اجرا نمیشوند. به همین دلیل ضرب اول را ضرب قوی گویند. فرض بر این است که ضربهای دیگر نسبت به آن ضعیف هستند. هرگاه ضرب ضعیف میزان به ضرب قوی با خط اتحاد وصل شود سکنپ گویند. یعنی انتظار هست که در سر ضرب قوی نتی تأکیددار شنیده شود که نمیشود.
هرگاه در ضرب قوی یا قسمت قویِ ضرب، سکوت قرار گیرد ضد ضرب به وجود میآید. ضد ضرب حالتی از سَنکُپ در موسیقی است که در آن بجای توالی نتهای قوی و ضعیف، سکوت جایگزین یکی از نتهای قوی یا ضعیف شده است.
آکورد: به چند صدا که در یک زمان با هم شنیده شود گویند.
آکورد شکسته یا آرپژ: چند صدا که در یک زمان نباشد و به طور متناوب شنیده شود گویند (اگر روی نت تونیک (اول گام) دو نت دیگر به طور یک در میان (فاصله سوم) قرار دهیم آکورد سه صدایی تونیک به وجود میآید (از کتاب مبانی تعلیم گوش و نت خوانی)
خطوط منحنی روی نتها را خطوط لِگاتو، اتصال و جملهبندی نامند. یکی از کارکردهای این خطوط این است که آهنگساز از طریق این علامت ابتدا و انتهای جملههای موسیقی خود را مشخص میکند. پس نتهایی که زیر این خطوط قرار دارند جملات معنادار موسیقی هستند. اما اگر به کارکرد دیگر آن که به پیوسته بودن (لگاتو نواختن) نتها اشاره دارد توجه کنیم، نتهایی که زیر این علامت قرار میگیرند، متصل اجرا میشوند. (از کتاب هیچوقت دیر نیست، نشر ماهور)
خط اتحاد: وقتی بین دو یا چند نت همنام و همصدا خط شبیه به خط لگاتو (منحنی در بالا یا پایین نتها) گذاشته شود، ارزش زمانی آن نتها با یکدیگر متحد (جمع) میشود و آن را خط اتحاد گویند. برای مثال خط اتحاد بین یک نت سیاه و یک نت چنگ یعنی اجرای آن به اندازه زمان نتهای سیاه + چنگ.
خط اتصال: خطی منحنی شبیه به خط اتحاد است که در بالا یا پایین چند نت غیرهمنام قرار میگیرد. در این صورت صدای این دو یا چند نت به هم وصل شده و به اصطلاح باید یک نفس یا پیوسته اجرا شوند. در سازهای بادی با یک نفس، در سازهای زهی با یک کمان یا آرشه و با سازهای زهی مضرابی به صورت ریز (جمع چند مضراب راست و چپ) اجرا میشود.
اگر ارزش ریتمیک نت تغییر کند، یا جای ضرب عوض شود، یا هر دو مورد با هم وقوع یابد و یا در تکرار ملودی، یک نت حذف شود، واریاسیون آن جمله یا قطعه موسیقی اتفاق افتاده است. (از کتاب هیچوقت دیر نیست، نشر ماهور)
هر صوت و صدا در موسیقی شامل خصوصیاتی چون نَواک یا زیر و بمی، دیرند یا کشش، شدت و نوانس است. بین چندین صدا (نُت) مواردی همچون فاصله، سکوت، ریتم، سرعت یا تُندا یا تِمپو و … مطرح است و مجموعه چندین نت ملودی را تشکیل میدهد. ترکیبی از این موارد جملهبندی یا آرتیکلاسیون در موسیقی را میسازد.
نواک (زیر و بمی): تغییراتی است که برای بسامد با فرکانس صداها رخ میدهد و با هرتز سنجیده میشود. این مورد در کوک کردن سازها بسیار اهمیت دارد و نوازنده با استفاده از تیونر میتواند زیر و بمی هر نت را تنظیم کند. علاوه بر آن هر ساز مجموعهای از صداهای بم تا زیر را تولید میکند.
دیرند یا کشش: به مدت زمان شنیده شدن یک نت موسیقی گویند و با ثانیه اندازهگیری میشود. مدت زمان کشیده شدن کمان یا آرشه روی ساز، دمیدن در ساز بادی یا مضراب زدن در ساز زهی است.
شدت: هر صوت میتواند خیلی ضعیف یا خیلی قوی اجرا و شنیده شود و با دسیبل سنجیده میشود. مقدار قدرتی که نوازده به ساز ضربه میزند شدت آن صوت را تعیین میکند.
نوانس: ضعیف و قوی کردن نت و حالت دادن به موسیقی است. به عنوان مثال نتیجه لغزاندن انگشت نوازنده روی ویولن، تار یا کمانچه است.
رَنگ صدا: یکی از خصوصیات اصواتی است که از جعبه رزنانس (طنینی) سازها بیرون میآید و نسبت به صوت خالص حالتی زیباییشناسانه دارد. رنگ یا طنین (تِمبِر) شامل یک صوت اصلی و مجموعهای از صداهای هارمونیک آن است که توسط انسان شنیده میشود.
سرعت (تندا یا تمپو): تندی یا کندی در اجرای ملودی است. این مورد با مترونم اندازهگیری میشود و با سرعت نما در ابتدای هر قطعه مشخص میشود. سرعتهای رایج در موسیقی بین 40 تا 160 تقسیمبندی میشوند.
ریتم یا وزن:به مجموعهای از نتها، سکوتها، کششها و ضربههای قوی و ضعیف ریتم یا وزن گویند. ریتم با تعداد ضرب یا نَقره سنجیده شده با کسر میزان نشان داده میشود.
دِشیفر واژه فرانسوی از sight-reading است و بیشتر به عنوان مهارتی در نوازندگی پیانو بهکار میرود. دشیفر یعنی مهارت خواندن و نواختن همزمان قطعهای جدید بدون تمرین قبلی آن. علاوه بر آن هنرجو یا نوازنده باید آکوردها، گامها و حالتهای موسیقی را در همان نگاه اول درک کند. برای بهتر کردن دشیفر کتابهای وجود دارد و مدرسان معمولا تمرینهای مختلفی به هنرجو میدهند.
در موسیقی ایرانی نیز چنین مهارتی برای آن دسته از هنرجویانی که کارگان آوازی یا ردیف موسیقی ایرانی را تمرین کرده و در حافظه سپردهاند امکانپذیر است. نوازنده با شنیدن یک قطعه یا دیدن نت آن میتواند تشخیص دهد که این قطعه در کدام مایه و از کدام دستگاه است. گردش نغمات، دیکته (راست و چپ)، حالت کششها (انواع ریزها و تحریرها) و جملهبندی چگونه است و نت شاهد (تکرارشونده) کدام است.
علامتهایی را که در ابتدای قطعه و پس از کلید اصلی (سل، فا) نوشته میشوند را علامتهای ترکیبی میگویند. این علامتها چون بعد از کلید نوشته میشوند سلاح کلید نام دارند. این علامتها برای راهنمایی نوازنده در تعیین گام (یا دستگاه) نوشته میشوند و کوک مورد نیاز نتهای اصلی هر گام را نشان میدهد.
علامتهای عَرَضی در ابتدای قطعه قرار نمیگیرند و شامل نتهای متغییر و فرعی هر گام (یا دستگاه) میشوند. این نتها در میان قطعه موسیقی و در کنار هر نتی که لازم باشد نوشته میشوند و فقط در همانجا کوک آن نت را تغییر میدهند. علامتهای عرضی برای تغییر گام به گام دیگر کاربرد دارند.
در قرن هفدهم و در موسیقی باروک، عبارت موسیقی به صورت افراطی و بداهه با نتهای اضافی زینت میشد. اما کمکم آهنگسازان از علامتهای نوشتاری برای زینت استفاده کردند. نت زینت خیلی ریزتر از نت معمولی نوشته میشود و دم آن خلاف جهت دم نت اصلی قرار میگیرد. همچنین نت زینت بخشی از کشش نت اصلی را گرفته تا بدون دخالت در ضربان قطعه در یک میزان قرار گیرد. آپّوجّاتورا (نت متکی) نت زینتی است که با اتکا به یک نت اصلی، نصف کشش آن را به خود اختصاص داده و آن را تزیین میکند. آچّاکاتورا (نت متهاجم) یک نت زینت کوتاه است که از کشش نت اصلی هیچ نمیکاهد. روی دم این نوع نت زینت یک خط اریب رسم میشود. آپّوجّاتورا و آچّاکاتورا همواره با یک خط اتصال به نت اصلی وصل میشوند. مهمترین زینتها، گزش (یا مُردان)، گروپِّتّو و تریل (تکان، لرزش) هستند.
اصوات موسیقایی اروپایی به تن و نیم تن تقسیم میشوند. در واقع هر تن به دو نیم تن مساوی تقسیم میشود. اگر یک تن در یک گام از فاصله اکتاو بگذرد، صدای ناخالصی دارد که گوش قادر به شنیدن آن نیست. به عنوان مثال اگر 12 پنجمهای پی در پی در هفت اکتاو را در نظر بگیریم، تن سی دیز در آخرین اکتاو با اختلاف زیادی از تن دو بکار در اولین اکتاو صدا میدهد، [درحالی که باید فرکانس متناسب داشته باشد]. این اختلاف صدا را کومای فیثاغورث مینامند و به همین علت برای رفع این مشکل از سیستم تنهای تعدیل شده در موسیقی اروپایی استفاده میشود.
با توجه به این موضوع، برای هم صدایی ارکستر سمفونی، باید صدای واحدی انتخاب میشد که همه سازها با آن صدا هماهنگ میشدند. برای راه حل، تن نرمال لا با فرکانس 440 هرتز انتخاب شد. این فرکانس پس از سالها در دومین کنگره بین المللی اصوات که در سال 1939 میلادی در لندن برگزار شد به تصویب رسید. قبل از آن در پاریس در سال 1788 میلادی نت مبنا 409 هرتز بود، در ابتدای کار موتسارت 421 هرتز، در وین و برلین در سال 1850 میلادی 422 هرتز نت مبنا بود، از کمیسیون 1858 تا کنفرانس بین المللی در 1885 میلادی فرکانس مبنا 435 هرتز بود و در آخرین مجمع در سال 1939 میلادی فرکانس 440 هرتز به عنوان فرکانس مبنا انتخاب شد. (از کتاب جامعه شناسی موسیقی).
توضیح تکمیلی در مورد استفاده از این فرکانس مبنا در موسیقی ایرانی اینکه، در قدیم و بر اساس آثار ضبط شده روی صفحه و هم ضبطهای خصوصی از ساز و آواز استادان موسیقی،به نظر میرسد که هر خواننده یا نوازنده به فراخور ذوق خود و همچنین در نظر گرفتن کیفیت سازی که با آن مینواخته، فرکانس مبنا را تغییر میداده است. چنانچه به عنوان مثال سنتور سل کوک حبیب سماعی حدود یک نت پایینتر از فرکانس مبنای 440 هرتز کوک شده است یا مبنای کوک سازهای ضبط شده از میرزاعبدالله و آقا حسینقلی (دو برادر و معلم موسیقی) در کوک مبنا و دستانبندی به کلی متفاوت است. به عبارت دیگر به کارگیری فرکانس مبنا در موسیقی ایرانی، تا زمانی که نیاز به گروه نوازی نباشد، ضروری نبوده و نیست.
منابع
1- تئوری موسیقی، فرامرز پایور، نشر ماهور.
2- الفبای موسیقی، ایموجن هولست، ترجمه امید رهنمایی، نشر ماهور.
3- تئوری بنیادی موسیقی، پرویز منصوری، نشر کارنامه.
4- هیچ وقت دیر نیست، حمیدرضا دیبازر، نشر ماهور.
5- دستگاه در موسیقی، هرمز فرهت، ترجمه مهدی پورمحمد، نشر پارت.
6- کتاب مبانی تعلیم گوش و نت خوانی، محمدرضا گرگینزاده، نشر سرود.
7- کتاب سرگذشت موسیقی ایران،روح الله خالقی، نشر ماهور.
8- جامعه شناسی موسیقی، حسن زندباف، نشر آرون.
عالی بود ، سپاسگزارم